دیجیتال دفتریم

دیجیتال دونیامیزا، داها یاخین‌دان بیر باخیش

دیجیتال دفتریم

دیجیتال دونیامیزا، داها یاخین‌دان بیر باخیش

...
بیر قاریش تاپسایدیم
بایراغیلین قانلی کؤلگه‌سیندن،
چَکَردیم ائلیمین یورغونلوغونا؛
دینجَل دیَردیم.

هادی قاراچای-/لاغلار/باداملیق‌لار

سون باخیشلار
یازارلار

عموما چنین پنداشته می‌شود که مساله مشهور به «مساله ارمنی» از نیمه دوم قرن نوزدهم آغاز شده باشد. هرکسی می‌تواند به سادگی به جنگ روس-تورک (۷۸-۱۸۷۷) و کنگره برلین (۱۸۷۸) اشاره کند که به تبیین ضرورت این مساله به عنوان معضلی در اروپا منجر گردید. لیکن در حقیقت باید به دوران فعالیتهای روسیه در شرق که از سالهای 1820 آغاز گردید، برگردیم. در آن دوران، روسیه تزاری به یک توسعه امپریالیستی دست زده بود که مسیر آن از آسیای مرکزی عبور می‌کرد و با اشغال خانات تورک به مرزهای چین و اقیانوس آرام فشار می‌آورد. در همین زمان انگیزه امپریالیستی روسها به طرف جنوب متمایل شد و تزارها جهت خارج کردن امپراطوری خود از بن بست و دستیابی به مدیترانه و دریای آزاد درصدد تحت کنترل گرفتن سرزمینهای عثمانی برآمدند. به عنوان بخش مهمی ازاین نیات امپریالیستی و در راستای تضعیف عثمانی، روسها به تحریک انگیزه های ناسیونالیستی رعایای مسیحی سلطان روی آوردند که در این میان به یونانیها و اسلاوها در نواحی بالکان و ارامنه به علت اشتراک در میراث مذهبی ارتدوکس توجه خاصی می‌شد.

در همین زمان، عوامل روسیه آتش نخستین انقلاب یونان را برافروختند و اولین تحرکات پان اسلاویستی نیز در صربستان و بلغارستان به راه انداخته شد. گروه دیگریاز این عوامل به قفقاز رفته و در جهت سری نگه داشتن نفوذ روسها بر اسقف اعظم ارامنه گریگوری کلیسای اچممیازدین -که بیشتر گریگوری های عثمانی وابستگی معنوی به آن داشتند- فعالیت نمودند. روسها از حسادت اسقف اعظم استانبول آنچنان سوءاستفاده کردند که سر اسقف نرسه آرتاراکیس خ.د رهبری یک نیروی ۶۰ هزار نفری از ارامنه را در حمایت از ارتش روسیه به عهده گرفت. این نیرو در سالهای ۱۸۲۷-۱۸۲۸ با ایران در قفقاز می‌جنگید تا متصرفات ایران در آن منطقه را -که ناحیه تحت سکونت ارامنه نیز جزو آن بود- به چنگ آورد. این نیرو‌های تازه نفس در طول مرزهای آناتولی شرقی، با برخورداری از حمایت اسقف اعظم، روسها را قادر ساخت تا نفوذ خود را در میان ارامنه امپراطوری عثمانی توسعه دهند. فشار روسها در استانبول سبب شد که نهایتا از آغاز سال ۱۸۴۴ عنوان سراسقف به نمازگزاران روزانه اسقف اعظم اعطا شود. در سالهای بعد، این امر به وی امکان می‌داد تا بر ارامنه عثمانی به نفع روسیه اعمال نفوذ کند. اغلب ارامنه عثمانی بیش از آنکه تحت تاثیر تبلیغ روسها قرار گیرند، از اجتماع خود در ظل سلطان بسیار راضی بودند، لیکن گروهی از آنان که به ارمنستان روسیه مهاجرت کرده بودند، علیه عثمانی به روسیه پیوستند. سرزمینهایی که اینان ترک کردند، به سیل پناهجویان مسلمانی که از ستم روسیه و اروپای شرقی گریخته بودند واگذار گردید. این مساله، زمانی که بسیاری از ارامنه مهاجرت کرده بودند به روسیه یا فرزندان آنها به سبب نارضایتی از زندگی در آنجا در سالهای ۱۸۸۰ و ۱۸۹۵ قصد بازگشت به امپراطوری عثمانی را داشتند، موجب اختلافات اراضی بسیاری گردید.

روسها تنها قدرت خارجی نبودند که قصد حمایت از مسیحیان عثمانی را داشتند. فعالیتهای میسیونرهای انگلیسی و فرانسوی که باعث تغییر مذهب بسیاری از ارامنه به مذهب پروتستان و کاتولیک (به ترتیب) شد، منجر شد تا کلیسای کاتولیک ارمنی به سال ۱۸۳۰ و کلیسای پروتستان به سال ۱۸۴۷ در استانبول تاسیس شوند. این پیشرفتها در ارتباط مستقیم با گسترش «مساله ارمنی» قرار نداشت، با این استثنا که شاید نشانه نارضایتب فزاینده در کلیسای گریگوری بوده باشد. روسها هم به شیوه خود قصد بهره برداری از آنرا داشتند.
از طرف دیگر، بیانیه رفورمیستی سال ۱۸۵۶ اهمیت فوق‌العاده‌ای داشت. دولت عثمانی با موقوف ساختن ملتهای جداگانه و کلیساها و سازمانهای تحت حمایت آنها، اکنون برای همه رعایا بدون توحه به مذهبشان حقوق مساوی قائل می‌شد. در این فرایند تمامی مزلیل و محدودیت‌های بنا‌شده بر پایه مذهب از میان برداشته می‌شد و تمامی ملتها میبایست قوانین داخلی خود را جهت نیل به اهداف تغییر می‌دادند. در همین راستا قوانین ملت ارمنی توسط کلیسای اعظم تنظیم گردید و توسط دولت عثمانی در ۲۹ مارس ۱۸۶۲ به مورد اجرا گذاشته شد. اهمیت ویژه مقررات جدید در آن بود که ملت ارمنی را تحت امر یم شورای ۱۴۰ نفره قرار داد. اعضای این شورا، شامل ۲۰ عضو کلیسای اعظم استانبول، ۸۰ نماینده غیر مذهبی که از جامعه استانبول انتخاب می‌شد و ۴۰ عضو از ولایات بود. اعلامیه رفورمیستی ۱۸۵۶ موجب توجه انگلستان و فرانسه به ارامنه گردید که در مقابل، منافع روسیه را به علت تشابه قومی تقویت می‌کرند. توجه آنها بیش از آنکه ناشی از علاقه آنها به خود ارامنه بوده باشد، بر پایه نیات امپریالیستی قرار داشت. اکنون روسیه در پی آن بود که با وعده «ارمنستان بزرگ» در شرق آناتولی، حمایت ارامنه را در راستای تضعیف و نابودی دولت عثمانی به دست آورد. ناحیه وعده داده شده، بسیار گسترده تر از آنچه که ارامنه در هر برهه تاریخی اشغال کرده یا تحت فرمان داشتند می بود و نپاحی بین دریای سیاه و مدیترانه را فرا می‌گرفت.
بر مبنای همین پیش زمینه تاریخی بود که جنگ روسیه و عثمانی (۷۸-۱۸۷۷)، ارامنه را از رویای استقلال به حمایت و رهبری روسیه بیدار کرد. با نزدیک تر شدن به پایان جنگ، نرسیس واژابدیان اسقف اعظم استانبول توسط کاتولیکهای اچمیازدین با تزار روسیه تماس گرفت و تقاضا نمود که روسیه سرزمینهای اشغالی آناتولی شرقی را به عثمانیها باز نگرداند. بلافاصله پس از جنگ، وی به اردوی روسیه مستقر در سن استفانو در نزدیکی استانبول رفت و ضمن گفتگو با فرمانده روسی، گراند دوک نیکولاس، تقاضا کرد که تمامی آناتولی شرقی به روسیه الحاق شده و همانند وضعیت بلغارستان، به صورت یک دولت خودمختار ارمنی در‌آید. لیکن این امر ممکن نبود و تمامی اراضی فوق می‌بایست به عثمانیها بازگردانده می‌شدند، و یا حداقل، ارتش روسیه نمی‌بایست تا قبل از اعلام تغییرات به سازمانهای حکومتی و دولتی و مسئولان این ولایات، دست به عقب نشینی بزند. روسها با گزینه دوم موافقت کردند که به عنوان ماده ۱۶ قرارداد سن استفانو در نظر گرفته شد. در همان حین مذاکرات در سن استفانو جریان داشت. افسران ارمنی ارتش روسیه با شدت هر چه تمام تر در افروختن آتش نارضایتی میان ارامنه عثمانی می‌کوشیدند تا آنان را به «کسب استقلال» برای خود همانند آنجه که توسط مسیحیان بالکان صورت پذیرفته بود، تحریک نمایند. این فعالیتها تا مدتها پس از عقب نشینی قوای روسیه تاثیر قابل توجهی در میان ارامنه شرق آناتولی بر جای گذاشت.

البته عهد نامه سن استفانو به معنای پایان کامل جنگ روس-تورک نبود. بریتانیا به درستی بیم آن داشت که حمایت از تشکیل یک ارمنستان بزرگ در شرق، به نحوی اجتناب ناپذیر، نه تنها موجب هژمونی روسیه در آن منطقه می‌گردد، بلکه این خطر بزرگ را پیش‌آورد که روسها از طریق خاک امپراطوری عثمانی و «ارمنستان بزرگ»، به خلیج فارس و اقیانوس هند دست یابند و به راحتی مستعمرات انگلیس در هندوستان را تعدید نمایند.
در مقابل توافق با عثمانی بر سر اشغال قبرس بدست انگلیس و برای مقابله با هرگونه دسیسه روسیه در آناتولی، بریتانیا پذیرفت که از نفوذ خود در اروپا برای تغییر جهت حمایتها از معاهده سن استفانو استفاده کند. برای خاتمه دادن به این جریان، کنگره برلین شکل گرفت. در نتیجه چانه‌ زنیهای این کنفرانس، روسیه مجبور به تخلیه تمامی آناتولی شرقی به غیر از مناطق قارص، اردهان و باتوم گردید و عثمانی پذیرفت که در ولایات شرقی که تحت سکونت ارامنه قرارداشت، تحت ضمانت ۵ کشور قدرتمند اروپایی به «اصلاحات» بپردازد. پس از این، انگلستان به ویژه در مقام توجه به «مساله ارمنی»، به عنوان یک مشکل خاص خود برآمد و مستمرا برای دست یتبی به راه‌حل مورد نظرش به مداخله گری پرداخت.
به منظور شرکت در کنگره برلین، کمیته‌ای از سوی کلیسای اعظم ارامنه در استانبول فرستاده شد، لیکن اعضای کمیته آنچنان از معاهده نهایی و شکست قدرتها در قبولاندن خواسته‌هایشان سرخورده شدند که در بازگشت به استانبول احساس خود را چنین بیان کردند: «هیچ چیز بدست نخواهد آمد مگر از طریق مناقشه و انقلاب»(۱) روسها نیز بدون دستیابی به خواسته های اساسی‌شان از کنگره خارج شدند و یونان و بلغارستان تحت نفوذ بریتانیا باقی ماندند. روسیه بر قوای خود افزود و تلاش خود را از سر گرفت تا با استفاده ابزاری از ارامنه، به کنترل مطمئن آناتولی شرقی دست یابد. لیکن با مقاومت انگلیس روبرو گردید که درصدد تحریک احساسات ناسیونالیستی ارامنه و بهره برداری از آنان بر آمده بودند. گفته نویسنده فرانسوی رنه پینون که با دیدگاههای ارمنی دوستانه‌اش شناخته شده است، در ایم مورد خالی از لطف نخواهد بود: «ارمنستان در دستان انگلیس، به ایتگاه پلیسی در برابر توسعه روسیه تبدیل شده است.» به هرحال چه تحت نفوذ روسیه و چه تحت نفوذ بریتانیا به مهره‌هایی جهت پیشبرد نیات امپریالیستی بر علیه عثمانی مبدل شدند.

در کنگره برلین، نخست وزیر بریتانیا بنجامین دیرزائیلی و حزب محافظه کار از یکپارچگی عثمانی در برابر توسعه طلبی روسیه دفاع کردند، لاکن با تصاحب قدرت توسط ویلیام.ای.گلادستون و لیبرالها در ۱۸۸۰، سیاست بریتانیا در قبال عثمانیها کاملا تغییر یافت و در جهت حفاظت منافع بریتانیا از راه تضعیف امپراطوری عثمانی و ایجاد حکومتی وابسته و کوچک در خاک آن قرار گرفت.ارامنه، از جمله این حکومتهای کوچک بودند. به منظور نیل به این مقصود، نشریات بریتانیا اکنون نامیدن آناتولی شرقی را با عنوان «ارمنستان» تشویق می‌نمودند. کنسولگریهای بریتانیا در هرگوشه از این منطقه گشایش یافتند تا امکان ارتباط بیشتر را با جمعیت مسیحی محلی فراهم آورند. تعداد میسیونرهای پروتستان که به شرق اعزام می‌شدند به نحو فزاینده‌ای افزایش یافت و در لندن کمیته دوستی طرفداران ارامنه تشکیل شد تا نظر افکار عمومی را به حمایت از این تحریک جدید جلب نماید. اینکه چگونه روسیه و بریتانیای کبیر از ارامنه جهت برآوردن نیات خود استفاده نمودند، به نحو مناسبی توسط منابع متعدد ارمنی و دیگر خارجیان مستند گردیده است. من‌جمله، پاول کامبون سرکنسوله فرانسه در استانبول در ۱۸۹۴ به قوآی اورسای چنین گزارش گزارش داد:‌ «گلدستون ناراضی ساختن ارامنه را سازمان می‌دهد، به ایشان انتظام بخشیده و قول همکاری می‌دهد، و به کمک خلاقیتهای کمیته تبلیغات، بسیاری از آنان را لندن نشین کرده است.» ادگار گرانویل نیز خاطرنشان می‌سازد که: «ارامنه عثمانی تا پیش از آنکه به دست روسیه تحریک شوند، هیچ تحرکی نداشتند. مردم بیگناه قربانی رویای ارمنستان بزرگ تحت لوای تزار شدند.» و «هدف تحرکات ارامنه الحاق آناتولی شرقی به روسیه است.» مورخ ارمنی کاپریلیان در کتاب خود «بحران ارمنی و تولد دوباره» با غرور تمام فاش می‌کند که «وعده ها و الهامات انقلابی را مرهون روسیه هستند.» روزنامه هایرنیک ارگاه حزب داشناک در شماره ۲۸ ژوئن ۱۹۱۸ اعلام می‌دارد که : «بیداری روح انقلابی در ارامنه تورکیه نتیجه تحریکات روسیه بود.» اسقف ارمنی هورن آشیکیان نیز در کتاب تاریخ ارمنستان خود می‌نویسد: «میسیونرهای پروتستان که به تعداد زیاد و در نقاط مختلف تورکیه پراکنه شدند، به نفع انگلیس تبلیغ نموده و ارامنه را به مطالبه خودمختاری تحت حمایت انگلیس تحریک می‌نمودند. مدارسی که آنان بنیان نهادند پرورشگاه نقشه های سری شان بود.» و رهبر مذهبی ارمنی هراند وارتابد می‌نویسد که: «تاسیس جوامع پروتستان در خاک عثمانی و حمایت انگلیس و آمریکا از آنها نشان داد که آنان از سوء استفاده از معنوی ترین احساسات غرب یعنی احساسات مذهبی، در مسیر دستیابی به تمدن ناراضی نیستند.» و ادامه می‌دهد که اسقف اعظم اچمیادزین گئورگ پنجم عامل تزار روسیه بود و ارامنه آناتولی را فریب داد.»(۲)
از آغاز سال ۱۸۸۰ و در راستای تحقق این اهداف، تعداد زیادی اجتماع انقلابی ارمنی در شرق آناتولی پایه گذاری شد که از جمله آنها می‌توان به صلیب سیاه و اجتماعات ارمنی در وان و گارد ملی در ارزروم اشاره کرد. این اجتماعات نفوذ اندکی داشتند، زیرا هنوز هم ارامنه ساکن عثمانی در صلح و رفاه زندگی می‌کردند و از دولت عثمانی هیچ مطالبه آشکاری نداشتند. در نتیجه و به مرور زمان، اجتماعات مذکور و اجتماعات مشابه آنها در امپراطوری دچار رکود شدند و سطح فعالیت آنها به شدت تنزل یافت. به همین سبب ناسیونالیستهای ارمنی فعالیتعای خود را در خارج از عثمانی متمرکز کرده و به سال ۱۸۸۷ در ژنوکمیته هینچاک و به سال ۱۸۹۰ در تفلیس کمیته داشناک را بنیان نهادند. هر دوی این کمیته ها هدف اصلی خود را «آزادسازی» نواحی آناتولی شرقی و ارامنه عثمانی از قیومیت عثمانی اعلام نمودند. به نوشته لوئیس نعلبندیان که یکی از محققین پیشگام در زمینه تبلیغات ارامنه است، برنامه کمیته هینچاک بیان می‌داشت که:
«آشوب و ترور، جهت «تقویت روحیه» مردم ضروری بود. همچنین مردم می‌بایست علیه دشمنانشان تحریک می‌شدند و از فعالیتهای تلافی جویانه این دشمنان «متنفع» می‌گردیدند. ترور، باید به عنوان روشی جهت حفاظت از مردم و جلب اعتماد آنها مورد استفاده قرار می‌گرفت. حزب تصمیم گرفت که دولتمردان عثمانی ترور کرده و از آن حمایت مالی کند تا وجهه رژیم را تنزل داده و در جهت فروپاشی کامل آن عمل نماید. لکن دولت تنها هدف تاکتیکهای تروریستی نبود. هینچاکها قصد داشتند که تمامی جاسوسان، خبرچینان و خطرناکترین شخصیتهای تورک و ارمنی را که برای دولت کار میکرد به طور کامل نابود سازد. در این راستا حزب اقدام به سازماندهی یک شاخه ویژه نمود که اختصاصا به فعالیتهای تروریستی می‌پرداخت. فرصت طلایی برای متشک ساختن مقاومت عمومی جهت اجرای اهداف کوتاه مدت، زمانی به دست آمد که تورکیه درگیر جنگ شد.»(۳)

ک.س.پاپازیان درباره اجتماع داشناک می‌نویسد: «هدف فدراسیون انقلابی ارامنه (داشناک) دستیابی به آزادی سیاسی و اقتصادی در ارمنستان تورکیه، از طریق شورش بود. جهت دستیابی به اهداف، از آغاز کار، تروریسم به عنوان یک سیاست یا روش از جانب کمیته داشناک قفقاز پذیرفته شد. در برنامه آنها که در سال ۱۸۹۲ تصویب گردید، ذیل عنوان «ابزارها» چنین می‌خوانیم: فدراسیون انقلابی ارامنه (داشناک) جهت دستیابی به اهداف شورش، گروههای انقلابی را سازمان می‌دهد. روش شماره ۸ عبارت است از جنگ افروزی، برنامه ریزی ترور دولتمردان، خیانت، ... روش شماره ۱۱ عبارتست از: اداره نمودن فعالیتها در جهت ضربه زدن و اضمحلال تشکیلات دولتی.»(۴) دکتر جان لوریس ملیکوف، یکی از بنیانگذاران و ایدئولوگهای داشناک چنین نوشت: «حقیقت آنست که حرب (کمیته داشناک) تحت سیطره یک اولیگارشی است، که برای آن منافع خاص حزبی بر منافع مردمی و ملی اولویت دارد... . آنها (داشناکها) از تجار بزرگ و بورژواها کمک مالی جمع می‌کردند، در پایان و با کهنه شدن این روشها، به ترور روی آوردند. انقلابیون روسیه به آنان یاد داده بودند که هدف وسیله را توجیه میکند.»(۵)
ایدئولوگ داشناک واندیان، در تاریخ داشناکستیون خود همین سیاست را توضیح می‌دهد.(پاریس،۱۹۳۲)

همانطور که نویسندگان ارمنی آشکارا تصدیق می‌کنند، هدف اجتماعات انقلابی آنها شعله‌ور ساختن شورش به شیوه ترور بود. آنان جهت اجرای برنامه های خود هیچ فرصتی را از دست ندادند. در یک دوره زمانی کوتاه، تعدادی شورش برپا ساختند که در ابتدا هینچاکها و سپس داشناکها آنرا رهبری می‌نمودند. این عملیات پیش از اجرا شدن در قلمرو سلطان، در خارج از امپراطوری عثمانی طراحی و سازماندهی می‌شد.
نخستین حرکت در ۱۸۹۰ و در ارزروم روی داد و با آشوبهای قوم قاپی در استانبول در همان سال دنبال گردید. شورشهای بعدی عبارت بودند از قیصری، یوزقات، چوروم و مرزیفون در ۱۸۹۳-۱۸۹۲، شورش سامسون در ۱۸۹۴، شورش زیتون و حمله ارامنه به سوبلیمه پورت در ۱۸۹۵، شورش وان و اشغال بانک عثمانی در ۱۸۹۶، شورش دوم سامسون در ۱۹۰۳، تلاش برای ترور سلطان عبدالحمید دوم در ۱۹۰۵ و شورش آدانا در ۱۹۰۹.
تمتمی اسن شورشها و آشوبها، توسط اجتماعات انقلابی ارامنه در اروپا و آمریکا به عنوان قتل عام ارامنه بدست تورکها نمایانده می‌شد. این تبلیغات احساسات شدیدی در میان مسیحیان بر انگیخت. نمایندگان میسیونرها و کنسولگریها که توسط قدرتهای بزرگ به آناتولی فرستاده شدند، نقش مهمی در انتشار این تبلیغات در مطبوعات غربی داشتند و اهداف قدرتهای غربی در جهت تغییر افکار عمومی علیه مسلمانان و تورکها را دنبال می‌نمودند تا حمایت لازم جهت ساقط کردن امپراطوری عثمانی را به دست آورند.
دیپلوماتها و نماینگاه خارجی صادق نیز بسیار بودند که حقایق وقایع را گزارش کرده‌اند، اینکه آنچه بدست اجتماعات انقلابی انجام میشود عبارت است از آشوب، کشتار و قتل عام، تا دست حمایت اروپا را بر شانه خود حفظ کنند.

درسال ۱۸۷۶، سر کنسول بریتانیا در استانبول گزارش داد که اسقف اعظم ارامنه به وی گفته است که: «اگر انقلاب برای جلب توجه و حمایت اروپا لازم باشد، انجام دادن آن مشکل نخواهد بود.»(۶)
در ۲۷ مارس ۱۸۹۴، کوری سرکنسول بریتانیا در استانبول به وزارت خارجه چنین گزارش داد: «هدف انقلابیون ارمنی از برپا ساختن آشوب عبارت است: وادار ساختن عثمانی به استفاده از زور و جلب حمایت خارجی.»(۷)
در ۲۸ ژانویه ۱۹۸۵، گریوس کنسول بریتانیا در ارزروم به سرکنسول بریتانیا در استانبول چنین گزارش داد: «هدف کمیته‌های انقلابی عبارت است از تحریک نارضایتی عمومی و وادار ساختن مردم و دولت تورک به واکنش خشونت آمیز، تا توجه قدرتهای خارجی را به مظلومیت واهی مردم ارمنی جلب کنند و آنان را پادار به اصلاح وضعیت نمایند.»(۸)
وی همچنین به سیدنی ویتمن خبرنگار نیویورک هرالد که پرسید: «اگر انقلابی گری ارمنی به این مملکت قدم نمی‌گذاشت، اگر آنان ارامنه را به انقلاب تحریک نمی‌کردند، آیا این درگیریها به وجود می‌آمدند؟» پاسخ داد: «البته که نه. من شک دارم که حتی یکی ارمنی کشته می‌شد.»(۹)
ویلیامز، جانشین کنسول بریتانیا در 4 مارس ۱۸۹۶ از وان چنین نوشت: «داشناکها و هینچاکها افراد محلی را ترور می‌کنند. با دزدیها و اعمال جنون آمیز خود مردم مسلمان را تحریک می‌کنند و تمامی اقدامات اصلاحی انجام شده را منحرف می‌سازند. مشئولیت همه حوادثی که در آناتولی رخ می‌دهد متوجه جنایات انجام شده توسط کمیته های انقلابی ارامنه است.»(۱۰)
دافتی وایلی، ژنرال کنسول بریتانیا در آدانا در ۱۹۰۹ نوشت: «ارامنه در جهت تامین حمایت خارجی تلاش می‌کنند.»(۱۱)
ژنرال مایئوسکی، ژنرال کنسول روسیه در بیتلیس و وان در ۱۹۱۲ گزارش داد: «کمیته‌های انقلابی ارامنه در سالهای ۱۸۹۵، ۱۸۹۶ چنان سوء‌ظنب بین ارامنه و مردم محلی ایجاد کردند که انجام هرکونه اسلاحات در این مناطق غیر ممکن گردید. کشیشهای ارمنی به تبلیغات مذهبی هیچ اهمیتی نمی‌دادند و در عوض بر انتشار عقاید ناسیونالیستی متمرکز شده بودند که بر دیوار های صومعه ها نصب گردیده بود. به جای انجام وظایف مذهبی خود به افروختن دشمنی با مسیحیت در میان مسلمانان تمرکز کردند. آشوبهایی که در خلال سالهای 1985 و 1986 در بسیاری از ولایات تورکیه رخ داد، نه به سبب فقر عمده در بین روستاهای ارامنه و نه به خاطر حملات مسلمانان به ایشان بود. در حقیقت این روستائیان به نحو قابل توجهی غنی تر و مرفه تز از همسایگان خود بودند. یقینا تحرکات ارامنه از ۳ عامل عمده نشات می‌گرفت:
۱-پیشرفت فزاینده آنا در امور سیاسی.
۲-انتشار عقاید ناسیونالیستی، لیبرالیستی و جدایی طلبانه در جامعه ارمنی.
۳-حمایت این عقاید توسط دول غربی و تشویق فعالیتهای کشیشان ارمنی به وسیله این دولتها»(۱۲)
مایئوسکی در گزارش دیگری در دسامبر ۱۹۱۲ نوشت:
«جامعه انقلابی داشناک می‌کوشد تا موقعیتی فراهم آورد که در آن مسلمانان و ارامنه به نزاع بپردازند، تا بدین ترتیب راه را برای دخالت روسها هموار سازد.»(۱۳)
و سر انجام، ایدئولوگ داشناک واراندیان می‌پذیرد که این اجتماع: «قصد دارد تا از دخالت اروپا اطمینان حاصل کند.»(۱۴) و پاپازیان بیا می‌دارد که : «هدف فعالیتهای انقلابی آنان، اطمینان از دخالت قدرتهای اروپایی در امور داخلی عثمانی است.»(۱۵) به دنبال هر آشوب مسلحانه‌ای که به دست کمیته های تروریستی ارامنه برپا می‌شد، آنان چنین تبلیغ می‌کردند که اروپا به زودی مداخله خواهد کرد. حتی بعضی اعضای کمیته، خود به این تبلیغات باور داشتند. در حقیقت، درخلال اشغال بانک عثمانی در استانبول، تروریست ارمنی آزمن آکنومی پس از نا امیدی از رسیدن نیروی نظامی بریتانیا دست به خودکشی زد. مشاهده می‌شود که مبنای اعمال آشوبگریهای ارامنه، فشار ناشی از فقر یا در اقلیت بودن و یا علاقه به اصلاحات نبود. بلکه به زبان ساده نتیجه همکاری بین این کمیته های انقلابی و کلیسای ارامنه بود که قدرتهای غربی و روسیه نیز در راستای ساقط کردن امپراطوری عثمانی در آن سهیم بودند.

دولت عثمانی در برابر این اغتشاشات همان کاری را انجام داد که سایر دولتها در چنین بحرانهایی انجام می‌دهند. یعنی نیروی نظامی خود را برای مقابله با شورشیان فرستاد تا نظم را بازگردانند و از آنجائیکه تعداد اندکی از مردم عادی ارمنی از آشوبگران یا اجتماعات انقلابی حمایت و پشتیبانی می‌کردند، در بسیاری موارد دولت عثمانی به موفقیت سریع دست یافت. البته نشریات و افکار عمومی اروپائیان، تحت تاثیر تحریکات حاصل از داستانهایی که میسیونرها و خود اجتماعات انقلابی می‌پراکندند، هر حرمت دولت عثمانی در جهت برقراری نظم را اتوماتیک وار به عنوان «قتل عام» مسیحیان می‌شناختند. هزاران قربانی مسامان فراموش شده و ادعاهای مسیحیان علیه مسلمانان خود به خود پذیرفته می‌شد. در بسیاری از موارد، دخالتهای اروپائیان نه تنها مانع بازگرداندن نظم توسط عثمانیها شد، بلکه موجب آزادی بسیاری از تروریستهای بازداشت شده گردید که از جمله آنها می‌توان به افراد سهیم در شورش زیتون، اشغال بانک عثمانی و عملیات ترور سلطان عبدالحمید اشاره کرد. پس از آنکه این افراد از عثمانی اخراج شدند، طولی نکشید که با پشتیبانی حامیان اروپائیشان پاسپورت و مدارک جعلی تهیه نموده و برای تداوم فعالیتهای تروریستی خود به خاک عثمانی بازگشتند. ادعاهای اجتماعات انقلابی ارامنه و علیق قدرتهای امپریالیستی اروپا هرچه‌ که بود، یک حقیقت عمده را نباید به سادگی فراموش کرد. در مناطقی که مورد ادعای ارامنه-اساسا شش ناحیه شرقی که به عنوان «ارمنستان تاریخی» از آن یاد می‌کردند و عبارت بود از ارزروم، بیتلیس، وان، الازیغ، دیاربکر و سیواس- تنها اقلیت کوچکی از جمعیت محلی ارمنی بودند. دو ولایت دیگر به عنوان «سیلیسیای ارمنی» (آدانا و آلپو) مطرح می‌شدند و ترابوزان نیز جهت دسترسی به ساحل دریای سیاه مورد ادعا بود. با وجود آنکه کتاب زرد فرانسه در بین منابع غربی بزرگترین ادعاهای جمعیتی ارامنه را مطرح نموده، باز آنان تنها به صورت یک اقلیت نسبتا بزرگ نشان داده شدند:
ارزروم:20.90٪
بیتلیس:32.96٪
وان:18.79٪
الازیغ:12.04٪
دیاربکر:16.78٪
سیواس:15.68٪
آدانا:24.14٪
آلپو:3.81٪
ترابوزان:4.50٪
درصدکل:14.02٪
علیرغم ایا اعداد بسیار دست بالا، ارامنه هنوز هم بیشتر از یک سوم جمعیت ولایات را تشکیل نمی‌دادند. با توجه به دایره المعارف بریتانیکای سال ۱۹۱۰، ارامنه تنها یک بخش پانزده درصدی از جمعیت این نواحی بودند و در حقیقت غیر ممکن می‌بود که بدون کمک عمده خارجی جهت اعمال فشار بر اکثریت تورک و جایگزین کردن آنها با مهاجرین ارمنی، بتوانند در هیچ نقطه‌ای از امپراطوری عثمانی به استقلال برسند.

روسیه در اصل از ارامنه جهت دستیابی به مقاصد خود استفاده می‌کرد و برای یک خودمختاری ارامنه چه در قلمرو خود و چه خاک عثمانی، هیچ برنامه جدی نداشت.
روسها تقریبا در همان زمانی که به قفقاز دست یافتند، سیاست روسی سازی ارامنه و اعمال کنترل بر کلیسای ارامنه‌ی گریگوری در خاک خود را پیش گرفتند. با اجرای قانون پولیژنیا در ۱۸۳۶، قدرت و وظایف اسقف اعظم اچمیادزین محدود گردید و نصب وی در اختیار تزار گذاشته شد. در ۱۸۸۲، تمامی روزنامه ها و مدارس ارمنی در روسیه بسته شدند و در ۱۹۰۳ دولت کنترل مستقیم بر تمامی منابع مالی کلیساها، نهادها و مدارس ارامنه را به دست گرفت.
درهمین زمان لوبانوف روستووسکی وزیر خارجه روسیه تصمیم مشهور خود «ارمنستان بدون ارامنه» را گرفت. شعاری که در سالهای اخیر به نحو گسترده توسط عوامل تبلیغاتی و نویسندگان ارمنی به دولت عثمانی نسبت داده می‌شد. علت آن هرچه بود، فشار روسها بر ارامنه جدی بود. مورخ ارمنی وارطانیان در کتاب تاریخ حرکتهای ارامنه چنین اظهار نظر می‌کند: «در مقایسه با ارامنه‌ی روسیه که تحت کنترل تزار قرار داشت، ارامنه‌ی عثمانی در تجارت، امور دینی، فرهنگ و زبان خود کاملا آزاد بودند.» و ادگار گرانویل می‌نویسد: «امپراطوری عثمانی تنها پناهگاه ارامنه در برابر فشارهای روسیه بود.»
همانطور که وقایع جنگ جهانی اول نشان داد، توجه روسها به ارامنه نه به خاطر ایجاد ارمنستان مستقل که به منظور الحاق آناتولی شرقی به خاک خود بود. در توافقات پنهانی که ما بین دول متفق برای تقسیم امپراطوری عثمانی صورت گرفت، ناحیه‌ی خودمختار یا مستقل وعده داده شده به اذامنه از سوی روسیه، به طور کلی بدون هیچ توجهی به ارامنه روسیه و فرانسه تقسیم شد و تزار در پاسخ به انتقادات اسقف اعظم اچمیادزین تنها گفت: «روسیه مشکا ارمنی ندارد.»
نویسنده ارمنی بوریان چنین بیان می‌کند: «روسیه تزاری هیچگاه قصد تامین خودمختاری ارامنه را نداشت. بدین سبب باید توجه کرد که ارامنه‌ای که برای خودمختاری می‌کوشیدند، در حقیقت عوامل تزار بودند که باید آناتولی شرقی را به روسیه ضمیمه کنند.»
بدین ترتیب ارامنه سالها فریب روسها را خوردند و در نهایت چیزی بیش از یک رویای پوچ برایشان باقی نماند.


۱: Ataöv,Türkkaya,A British Source(1916) on the Armenian Questions. Ankara. Sistem Ofset.1985.
۲: Ataöv,Türkkaya.An Armenian Author on "Patriotism Perverted"; Un auteur armenlen s'exprime sur le "Patriotisme perverti"; Ein armenischer Autor uber "Patriotismus Missbaraucht", Ankara. Sistem Ofset, 1984; 2nd pr., Ankara Sistem Osfet,1985.
۳:Ataöv, Türkkaya, An Armenlan Source: Hovhannes Katchaznoun; Une source Armenienne: Hovannes Katchaznouni; Eine armenische Quelle: Hovannes Katckaznouni; Fuinte Armenia: Hovhanness Katchaznouni, Ankara Sistem Osfet 1984; 2nd pr.: Ankara Sistem Ofset 1985.
۴:Ataöv,Türkkaya, Armenian Participation in Ottoam Cultural Life, Ankara Sevinc Matbassi 1985ş
۵:Ataöv, Türkkaya, A "Statment" Wrongly Attributed to Mustafa Kemal Ataturk, Ankara, Aiyasal Bilgiler Fakultesi, 1984;2nd pr., Ankara Sistem Ofset 1985.
۶:Ataöv, Türkkaya, De Andonian "Documenten", Welke Aan Talat Pasha Worden Toegeschreven, Zign Bedrogm Ankara, Siyasal Bilgiler Fakultesi 1984.
۷:Ataöv, Türkkaya, Deaths Caused bu Disease: In Relation to be Armenian Question; Les deces relevat de maladies, en relation avec ia question Armeniene, Ankara Sistem Ofset 1985.
۸:Ataöv, Türkkaya, Hitler and the "Armenian Question"; Hitler at la "Question Aemenienne", Ankara< Sistem Ofset 1985.
۹:Ataöv, Türkkaya, La Participation des Armeniens a la vie culturelle ottomane, Ankara, Sevinc Matbaasi, 1985.
۱۰:Ataöv, Türkkaya, Talat Paşa'ya Atfedilen "Belgeler"i Shatedir: Talat Pasa'yin Verakirvatz Andoniani Vaveratuğteri Gegdz Yen (in Armenian); Zaif Watha'ek Andonian al-iati nisubat hata'en ila muntasab shuda shateki est (in Persian), Ankara, Sistem Ofset 1984.
۱۱:Ataöv, Türkkaya,The Andonian "Documents" Attributed to Talat Pasha are Forgeries; Les "Documents" Attributed to Talat Pacha sont des Faux; Die Talat pascha zugwschrie benen Andonianischen "Dokumente" sind Falschunengen, Ankara Siyasal Bilgiler Fakultesi, 1984; 2nd pr,: Ankara Sistem Ofset 1984.
۱۲:Ataöv, Türkkaya, Une "declaration" faussement attirbue a Mustafa Kemal Ataturk, Ankara, Sistem Ofset 1984.
۱۳:Ataöv, Türkkaya, Un Rapport anglais (1895): "Les Armeniens demasques", Ankara Sevinc Matbaasi. 1985.
۱۴: Ataöv, Türkkaya, Une Source britannique (1916) Relative a la question Armenienne, Ankara Sistem Ofset,1985.
۱۵:Congres National, Documents relatifs aux atrocities commises par les Armeniens sur la population musulmane, Constantinople,1919.
قاتیلانلار ۰ قاتیلمایانلار ۰ ۹۴/۰۲/۰۹

نظرات  (۰)

باخیش یازیلماییب

گؤندر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی