رسمیت زبان تورکی در سایه توهم توطئه؛
چند روز پیش مطلبی میخواندم مرتبط با موضوع ترساندن غیر مستقیم هدفی خاص، خلاصه مطلب وی این بود که برای ترساندن هدفی خاص لازم نیست خود هدف را مستقیما بترسانی، حلقههای پیرامون هدف را بترسان، هدف هم خواهد ترسید. بعد از مطالعه نوشته فوق سوالاتی در ذهنم بوجود آمدند. آیا میتوان این ایده را با جعل تاریخِ حذف و فراموش شده و محرکِ ترسِ ناخودآگاه ترکیب کرد؟ آیا محصول، محلولی میشود از جنس توهم توطئه؟ آیا می توانیم آن را با طرح خاور میانه کوچکتر مرتبط بدانیم؟ آیا رد درخواست های مکرر آذربایجان در ارتباط با چنین مسئلهای است؟
در بررسی مسائل امروزی آذربایجان پررنگ ترین مواردی که به چشم میخورد میتوان به اخراج از سیاست مرکزی، تبعیض اقتصادی و تحریم و تحریف فرهنگی اشاره کرد که از دو دیدگاه متفاوت قابل برسی هستند. آذربایجان پتانسیل عظیمی دارد که در هر لحظه میتواند تاریخ ساز باشد و این مورد را نمیتوان انکار کرد. از طرفی آذربایجان در هر مسئلهای به این راحتی ورود نمیکند مگر اینکه آن مورد حیاتی باشد. در یک خوانش از مسائل پررنگ آذربایجان می توان آن را به چشم پتانسیل عظیمی برای برون رفت کشور از مسائل حیاتی دید، در خوانشی دیگر هم عکس آن نتیجه گیری میشود.
کمی به گذشته برگردیم؛ وجه مشترک مباحث مطرح شده از طرف ۶ تن از ۸ نامزد دوره قبل انتخابات ریاست جمهوری مربوط به رعایت حقوق زبان مادری بود، خواست نخبگان و عموم مردم هم رسمیت زبان تورکی است، اما هربار که به زمان تصمیم گیری و عمل نزدیکتر میشویم، اعمال ترس از آیندهای خطرناک و تصویرسازی از توهمی که فاقد هرنوع مبنای تاریخی است پر رنگتر شده و تصمیم گیرندگان را دچار شک و تردید میکند. در همان مواقع به چرایی این تصمیم ها و توجیهات برخی که دقت میکنیم میبینیم علت را ارجاع میدهند به آینده که فلان میشود و فلان میکنند و همان زمان است که بنده در چگونگی و چرایی القاء ترسی از توهم توطئه به آنان و تصمیماتشان در حیرت میمانم. از طرفی هم در کجای دنیای امروزی ملتی را سراغ دارید که در مقابل چنین برخوردهایی دست از خواستشان کشیده باشند؟ تبدیل کردن یک درخواست مدنی عمومی به عقده و جلوگیری از اجرای اصل های قانون اساسی برای کدام کشوری سود آور بوده است؟ ایا دستهای مرموزی در این میان وجود دارند که نمیخواهند مشکلات فرهنگی، اقتصادی آذربایجان حل شود؟ مقصود از این کار چیست؟
کمی هم به عقبتر برگردیم، در ۹۰ سال پیش وقتی که انگلیس و روسیه ایران را در بین خود به دوقسمت نامساوی تقسیم کرده بودند، آذربایجان توانست لذت زندگی با فرهنگ خود را فقط برای ۱ سال تجربه کند، تجربهای که بعد از بیش از ۲۵ سال تحریم داخلی تبریز از سوی حکومت مرکزی دوباره به آذربایجان برگشته بود، لذت خواندن و نوشتن به زبان مادری، تئاتر و روزنامه و رادیو و همه به زبان مادری. در این مدت روسیه هم از آذربایجان به عنوان اهرم فشاری بر تهران استفاده میکرد که یک سوء استفاده موقتی سیاسی از آذربایجان و اقتصادی از ایران بود و البته خیابانیهایی هم استقلال فکری آذربایجان را هم به گوش تهران و هم مسکوی آن روزها رسانده بودند که امروز از طرف همان دستان مرموز نادیده گرفته میشود. عوامل مرموز و دستان پلیدی که حس ترس و تاریخِ تحریفی را به خورد ملت میدهند بسیار خوشحال میشوند اگر قراردادهای بین تهران و تبریز از ذهن ها فراموش شوند، قراردادهایی که به تمامیت ارضی و اجرای قانون اساسی کشور تحت عنوان انجمنهای ایالتی و ولایتی تاکید کرده است. پنهان کردن این اسناد و نقلهای مغرضانه از آن ایام و تحریک تحت عنوان تجزیه، دلیلی برای مردد ساختن مسئولین در قبال تصمیمات اتخاذیشان میتواند باشد که برعکس انتظار، عاملی برای نارضایتی بیشتر میشود.
به امروز برگردیم، درخواستهای آذربایجان مشخص و غیر قابل تحریفند، اولویت دارند و امروز هم خواست همان خواستِ ۷۰ سال پیش هستند که نشان از بومی بودن خواستهها دارد، زبان مادری ابتدایی ترین خواست و طبیعیترین نیاز انسان امروزی است، درصورت رسمیت بخشیدن به آن، میتوان تا حدودی مطمعن بود که یکی از نیازهای آذربایجان تامین شده است، اما رد این درخواست یعنی افتادن در دام همان دستان مرموز و ترسیدن از توهم توطئه، عاملی برای ایجاد بیش از پیش نارضایتی مردمی که معمولا پایان خوشی در شرق نداشته است.
با نگاهی گذرا به میتوان به خوبی دید که منشاء اکثر قریب به اتفاق این دستان مرموز یا میرسد به اولاد شاه و انگلیس و اسرائیل و کشورهای مخالف با نظام فعلی ایران و یا داخلیهای وابسته به همان موارد اول و دوم، اکثرا هم با نامهای منتسب به دوره قبل از اسلام، حتی رابطهشان با پرچم ایران با آرم الله همان رابطه جن است با بسمالله! و مخالف احقاق حقوق آذربایجان حتی در زمینه زبان مادری هستند! از طرفی هم با استناد به سخنرانیهای علنی و غیر علنی سالهای قبل و بعد ۱۳۲۴ مشکل آذربایجان از زمانی شروع میشود که ۲۵ سال قبل از آن، بدلیل ایستادگی آذربایجان در مقابل روسیه از سیاست اخراج شد و در تحریم اقتصادی قرار داده شد، اکنون بعد از گذشت بیش از ۹۰ سال، آیا زمان آن نرسیده که این تحریم برداشته شود؟ آیا توهم توطئه و ترس از چیزی که وجود خارجی ندارد تصمیمگیرندگان را در دام چنین طرح و برنامهی سادهای گیر انداخته و به ملت بی اعتماد کرده است؟ آیا در قرن ۲۱ و عصر ارتباطات، بازهم میتوان ملتی را با عناوین ساختگی همچون آذری و غیره از تاریخ و فرهنگش جدا کرد؟ آیا موقعش نیست مسئولان نگاهی دوباره به حلقههای دور خود داشته، در صورت وجود عوامل القاء کننده این ترسِ از توهم توطئه، آنها را از خود دور کرده و به هموطنان تورک خود نزدیکتر شوند؟.
چهارمین شماره ی نشریه آنا وطن:
ویژه نامه ی احمد برادران آهنگری - نگه کن غنی زاده محمود را ... – رضا همراز
ائلینین یوردونون درد غمینه اورکدن یانانین قاداسین آلیم(رضا همراز حاقدا)- حسین واحدی
همت شهبازی ایله مدرن ادبییات حاقدا – افشین شهبازی
جهان حیاتی و مقاومت در برابر جهان نظام- مهرداد کرمی
رنسانس فوتبال بارسا, لزوم دفاع از نوگرایی در فوتبال آذربایجان- مهدی حمیدی
رسمیت زبان ترکی در سایه توهم توطئه – وحید نریمانی
بئشینجی آشیقلار بایرامی زنجان دا
میلان کندرا وارث وفادار سروانتس – سیاوش بایرامی
سینئما , یئددینجی صنعت _ حامد مرسلی
لطفا ترمز اضطراری قطار را نکشید – مهدی حمیدی
نمایشگاه یک بعدی – آریا عاقلی
عدالت اجتماعی , متن یا حاشیه _ جواد رنجبر
بیزده کی دوشونجه سیستئمی _ آیدین کریمی