سوال اول: آیا تورکها سرزمینهای ارامنه را به زور اشغال کردهاند؟
چهارشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۲۳ ق.ظ
ناحیهای که ارامنه مدتی در آن ساکن بودهاند، هیچگاه به صورت یک دولت کاملا مستقل تحت کنترل آنها قرار نداشته است. این ناحیه از نحستین ایامی که شواهدی دال بر سکونت ارامنه در آن وجود دارد، تحت حاکمیت دیگران بوده است.
از 334 تا 213 قبل از میلاد بخشی از امپراطوری مقدونیه بوده است، از 215 تا 190 قبل از میلاد تحت کنترل سلفیکتها بوده است. از 190 پیش از میلاد تا 220 بعد از میلاد به طور متناوب بین رومیها و پارتها دست به دست میشده است.
از 220 تا آغاز قرن پنجم یک ایالت ساسانی بوده و از آن زمان تا قرن هفتم به بیزانس تعلق داشته است. از قرن هفتم تا دهم نیز تحت کنترل اعراب بوده است. در قرن دهم به بیزانس باز گردانیده شده و سر انجام از آغاز قرن یازدهم تحت فرمانروایی تورکها درآمده است.
ارامنهای که در این ناحیه مسکون بودهاند همواره تحت امر این امپراطوریهای متعدد قرار داشته اند قادر به ایجاد هیچ گونه دولت مستقل یا اتحادیه ایالتی نبودهاند. غالبا تعداد محدودی خانواده اشرافی ارامنی محدوده های معینی را بصورت فئودال وابسته به امپراطوریهای همسایه در اختیار داشته و به عنوان ضربهگیر مابین امپراطوری های قدرتمند محیط برخورد عمل مینمودند. به زبان ساده اکثر این (خان نشین) های ارمنی توسط همان خانوادههای اشرافی در محدوده فئودالی تحت امرشان و یا توسط امپراطوری های همسایه بوجود آمدند که با نیروی نظامی خود از خان نشین ها مراقبت مینمودند. خانواده (بقراتید) در این ضمینه بهترین مثال است. این خانواده مدتها توسط مورخین ناسیونالیست ارمنی به عنوان یک وجود مستقل تاریخی مطرح گردیده که برعکس در حقیقت محدوده تحت کنترلاش تحت قیومیت خلفای عرب بوده است.
برخی از خانواده های ارمنی که تحت عنوان خان نشین فرض شده اند، همان طور که مورخ ارمنی (کئووک آسلان) مطرح میکند، این خانواده ها دارای هیچ ملیت مستقلی نبودهاند.
«ارامنه در خان نشینهای محلی زندگی کردهاند. اینان هیچ گونه هس همبستگی ملی نداشتهاند. هیچ وابستگی با اتحاد سیاسی مابین آنها وجود نداشته و تنها آنها با خان نشینهای همسایه بوده است. بنابراین احساسات ملی فقط در سطح محلی وجود داشته است.»
این خان نشینهای ارمنی قرنها تحت کنترل دولتها و امپراطوریهای بزرگ موجودیت داشتهاند و اغلب جهت کسب حد اکثر منافع تغییر جبهه میدادند. این رفتار ارامنه موجب شد تا با انتقاد و طعنعه مورخین معاصر مواجه شوند. به عنوان نمونه مورخ رومی توکتپوس در آنالیوم ایبر می نویسد:
«ارامنه موقعیت خود را در ارتباط با امپراطوری روم و پارس تغییر میدهند. گاهی از این و گاهی از آن حمایت میکنند، و چنین نتیجه میگیرد که «مردمی غیرعادی»هستند.»
این خصوصیت تحت شرایط ذیل پدید آمده بود: ضعف و تفرق ارامنه، عدم توفیق در ایجاد یک دولت واقعی، ضعف در برقراری رابطه با همسایگان، این حقیقت که محدوده تحت سکونت آنها صحنه دائمی کشمکش بین دول قدرتمند اطراف بود و اینکه آنان غالبا به اجبار از سرزمینهایی که نخستین بار در تاریخ آثاری از ایشان در خود دارد، اخراج یا کوچانده شده بودند.
از آنجا که ارامنه از پارسها گریزان بودند، در تاحیه قیصری در آناتولی مرکزی ساکن شدند. آنان توسط ساسانیان به مرکز ایران، توسط اعراب به سوریه و شبه جزیره عربستان، توسط بیزانیها به آناتولی مرکزی و استانبول، ترلس، مقدونیه، بلغارستان، مجارستان، ترانسیلوانیا و قریم (کریمه) تبعید شدند. در دوران جنگهای صلیبی، ارامنه به قبرس، کرت و ایتالیا مهاجرت کردند. در دوران مغولها نیز در قازان و استاراخان از آسیای مرکزی سکونت داده شدند و سر انجام توسط روسها از قیریم (کریمه) و قفقاز به داخل روسیه تبعید شدند. در نتیجه قرنها تبعید و مهاجرت، ارامنه به نحو گستردهای از سیسیل تا هند و از قیریم تا عربستان پراکنه شدند و تودهای تشکیل دادند که قرنها پیش از تبعیدشان توسط عثمانیها در 1915، آنرا «دیازپورای ارمنی» مینامیدند.
ارامنه 150 سال پس از پذیرش مسیحیت، در سال 456 از کلیسای بیزانس رانده شدند و این امر به قرنها برخورد بین ارامنه و بیزانس منجر شد. که تا زمان اسکان تورکها در آناتولی در قرن یازدهم ادامه داشت.بیزانس میکوشید تا در راستای حفظ مذهب ارتدکس یونانی در قلمرو خود، ارامنه را محو و خان نشینهایشان را نابود کند. مورخین ارمنی آن دوران با تفضیلات فراوان نحوه تبعید ارامنه و استفاده از آنان به عنوان پیشمرگ در برابر دشمنان بیزانس را شرح دادهاند. بدین سبب، زمانیکه تورکان سلجوقی در آغاز قرن یازدهم به آناتولی آمدند آلپ ارسلاان فرمانروای سلجوق، سرزمینهای خان نشین ارمنی «آنی» را درسال 1064 تحت سیطره خود در آورد. مورخان معاصر ارمنی آمدن تورکان بر آناتولی را به معنای رهایی خود از ظلم و فشار بیزانس در طی قرنها تفسیر کردند. مورخ ارمنی آسوغیک گزارش می دهد که «به خاطر دشمنی ارامنه با بیزانس آنان از ورود تورکان به آناتولی استقبال کردند و حتی به آنان کمک نمودند»، مورخ ارمنی ماتیاس از ادما به نحو مشابه خاطرنشان میسازد که ارامنه پس از ورود تورکان بر شهرشان-ادسا(اورفای امروزی)- به شادی و برگزاری جشن عمومی پرداختند.
یک خان نشین ارمنی که از آغاز سال 1080 در سیلیسیا برپا شد، نتیجه اسکان تورکان در آناتولی-به گونهای که ادعا میشود- نبوده، بلکه حاصل نابودی آخرین خان نشینهای ارمنی در آناتولی شرقی بدست بیزانس بود و موجب سرازیر شدن سیلی از ارامنه به سیلیسیا گردید. این خان نشین روابط حسنهای با تورکان برقرار نمود و در همان زمان به ترارک کمک به جنگجویان صلبی پرداخت که از خاک این خان نشین به سوی بیت المقدس عبور میکردند. این دوران همراه بود با درخواست پذیرش قیومیت بیزانس که پس از رد آن، مبدل شد به قیومیت پادشاهی صلیبی، مغولها و سر انجام خاندان کاتولیک لوسکیان (که کنترل قبرس را بدست گرفت بودند). روابطی از این دست با «کافران»، البته به سیاق کلیسای ارمنی گریگوری ناخوشایند بود و به انشعاب داخلی منجر گردیدکه نقش مهمی در غلبه خان نشین بر مماوکهای سوریه و مصر در 1375 ایفا کرد. نهایتا، چشمگیرترن دستاورد این آخرین خان نشین ارمنی، پایه گذاری یک کلیسای جداگانه ارمنی از کلیسای متمرکز در اچمیازدین بود که به شاخه های داخلی کلیسای ارتدوکس ارمنی، اضافه شد و تاکنون اهمیت خود را حفظ نموده است.
اینچنین، هنگامی که آناتولی توسط فاتح محمد دوم و سلطان سلیم اول فتح شد، در واقع از کنترل تورکمنهای آق قویونلو و صفویه خارج گردید -کهپس ازبرکناری بیزانسها آنرا فتح نموده بودند- در همین زمان سیلیسیا توسط سلطان سلیم از دست مملوکها خارج شد. بنابر این، تورکان عثمانی هیچگاه یک دولت یا خان نشین ارمنی را اشغال نکردهاند و ارامنه همیشه توسط مردمانی غیر از تورکها مغلوب گردیده اند.